Joom!Fish config error: Default language is inactive!
 
Please check configuration, try to use first active language

 - نوشتارها استاد فلسفه ای که چهل نسخه از کتاب گاتها را سفارش داد
 

European Centre for Zoroastrian Studies

  • Plein écran
  • Ecran large
  • Ecran étroit
  • Increase font size
  • Default font size
  • Decrease font size
E-mail Print

استاد فلسفه ای که چهل نسخه از کتاب گاتها را سفارش داد

از دکتر خسرو خزاعی ( پرديس)
یک گفتگوی اندیشه برانگیز درباره گاتها

 

در دفتر کارم در کانون مشغول نوشتن مقاله ای بودم که یکی از دوستان قدیمی و شوخ بلژیکی که استاد فلسفه در دانشگاه بروکسل است، بدون قرار قبلی وارد شد . دیدم یک نسخه از کتاب گاتها به ترجمه من که تازگی کانون به انگلیسی منتشر کرده در دستش است . بدون مقدمه و با صدائی بلند ولی دوستانه روی به من کرد و با نشان دادن کتاب گفت : «شما ایرانیان خجالت نمی کشید ؟» ! شگفت زده به او گفتم « برای چی ؟ » .
با همان لحن در حالیکه کتاب گاتها را به من نشان می داد گفت : « شما این کتاب را داشتید و در انبار خانه هایتان پنهان کرده بودید» ؟ !
پس از تعارف قهوه ای به او گفتم نه ما این کتاب را در پستو پنهان نکرده بودیم ، اگر راستش را بخواهی خود ما هم به جزء عده کوچکی از زرتشتیان از وجود آن ناآگاه بودیم و برای بیشتر ما تازه است . سی سال پیش، یک در هزار مردم غیر زرتشتی ایران هم واژه « گاتها » بگوششان نخورده بود . زرتشتیان هم که این کتاب را در کتاب دیگری بنام « اوستا » جا داده بودند و همه را به نام اوستا می خواندند . و چون دشمن زیاد بود ، هر زمانی که نامی از اوستا می آمد دشمنان فوری بخشهای دیگری از اوستا را که هیچ ربطی به زرتشت نداشت جلو می کشیدند و آنها را به خورد مردمان از همه جا ناآگاه می دادند . اگر من این کتاب را شناختم برای اینکه رشته آموزشی من بوده و بیش از 30 سال است که روی آن کار می کنم . چون اگر رشته من فیزیک یا شیمی بود شاید جز نام ، چیز دیگری از آن نمیدانستم . دوم اینکه ، این کتاب بیش از 150سال است که در اروپا ترجمه شده ، از جمله بوسیله هم میهن تو « ژاک دوشن کیمن » ( که رئیس افتخاری کانون ما هم هست ) برگردان شده . ولی اگر راستش را بخواهی بیشتر این مترجمان ، که همگی زبانشناسهای بلند پایه ای بودند از پیام زرتشت چیزی نمی دانستند و در نتیجه از گاتها ویرانه ای ساختند که ما در زبان پارسی می گوئیم « نگو و نپرس ....» ! .
مثلاً میدانی که اینها واژه « زمین » را که زرتشت در گاتها به آن گئوش میگوید به «گاو » ترجمه کرده اند ؟ و یکی از دیگری کپی برداشته تا بدوران ما رسیده ؟ و اگر به خاطر زحمات زیاد چندی از پژوهشگران پارسی هند و ایرانی همین ده های گزشته نبود شاید خیلی ها هنوز در گمراهی به سر می بردند .
گفت : همانطور که میدانی مسئله میان ما دانشگاهیها زیاد است و همیشه شایستگی و لیاقت ميان ما حکم فرمائی نمیکند ولی من چیزهایی را که میخواستم در این گاتها که در دست من است پیدا کردم و بعنوان یک آموزگار رشته فلسفه، زرتشتی را که همیشه دنبالش بودم در این کتاب یافتم. این کتاب کشف بزرگ زندگی من است . کتاب گاتهایش را باز کرد و ورق زد و دیدم که در حاشیه هر رویه مطالبی نوشته و زیر بسیاری از جمله ها خط کشیده ... و ادامه داد اینجا آمده ام 40 نسخه دیگر را بخرم . 20 تای آنرا حالا با خود میبرم و بیست تای دیگر را فردا کسی را میفرستم تا ببرد .
گفتم این 40 نسخه را برای چی میخواهی ؟ گفت چندی از آنرا به دوستان میدهم ، چندی هم برای کتابخانه دانشکده و بقیه را دانشجویان می خرند . پرسید : کی وقت داری تا نیم روزی درباره این کتاب باهم گفتگو کنیم چون در حال نوشتن مقاله ای درباره آن هستم. گفتم : تو یکی دوبار دیگر آنرا بخوان و ده روز دیگر میتوانیم از نیم روز تا شامگاه درباره آن گفتگو کنیم .
دکتر خسرو خزاعی ( پرديس)


You are here: